Fix me|Part 6
-مرتیکه کَری مگه؟ گفت ولش کن.
جونگکوک که داشت میرفت، از دم در روشو برگردوند و با لحن سردی صحبت کرد.
؟:به تو چه! چه کارَشی!
-درست صحبت کن، من.. من..دوستپسرشم.
تهیونگ از حرف مرد جا خورد و اخم کرد.
+ها؟ چرا کصشعر میگ-
وقتی خواست اعتراض کنه، اون مرد دوباره داد زد.
؟:پس بیا تولتو جمع کن که اینطوری شر به پا نکنه! خوبی به این نسل جدید نیومده که..
جونگکوک آهی کشید و چشماش رو توی حدقه چرخوند، اومد داخل داروخونه و دست پسر کوچک تر رو کشید و به جیغ جیغ های پسر توجهی نکرد و اونو با خودش به ماشینش برد. کل داروخونه درموردشون پچ پچ میکرد، ولی جونگکوک کوچیک ترین اهمیتی هم نمیداد.
مینهو در صندلی عقب رو باز کرد، ولی از دیدن اون پسری که همچنان داشت غر میزد و جیغ جیغ میکرد، کنار رئیسش، یکم جا خورد. ابرویی بالا انداخت ولی چیزی نپرسید. جونگکوک، پسر رو هل داد تو ماشین و خودش هم کنارش نشست.
+ولم کننن! میخوام برم! من با توی عوضی بهشتم نمیام.
عصبی داد زد.
-اوه، واقعا؟ تو بهم بدهکاری که از دست اون پیرمرد نجاتت دادم!
مرد نیشخندی زد، نیشخندای مرد، روی مخ پسر بود و عصبی ترش میکرد.
+عه واقعا؟ چه فایده؟ تو زندگیمو نابود کردی! منو از کار بیکار کردی و حالا هم بخاطر اینکه فقط و فقط منو از دست یه پیرمرد بیجون و بیآزار نجاتم دادی؛ داری سرم منت میزاری و میگی بهت بدهکارم، تو به من بدهکاری!
تهیونگ دست به سینه شد، نمیخواست جلوی مرد ضعیف بنظر برسه ولی معلوم بود؛ خب اون فقط یه پسر نوجوون و مظلوم بود..
-خیلی ساده ای...
مرد آهی کشید و سرشو به طرفین تکون داد.
-خب بیا اینطوری حساب کنیم؛ صاحب خونت نزدیک ۱ تا ۲ ساعت دیگه میاد تا از خونت بندازتت بیرون؛ چون ۱ ماهه که هنوز اجاره خونت رو ندادی. پس دیگه هیچ خونه ای نداری که توش زندگی کنی و آواره ی خیابونها میشی، درصورتی که من برای جبران میتونم خیلی راحت، به خونم ببرمت و بزارم پیش من زندگی کنی، نظر مثبتت چیه؟ خونه ی من، یا خیابون های نا امن شهر؟..
تهیونگ با چشمای درشت شده و وحشت زده به مرد زل زد.
+تو..تو از کجا میدونی؟ تعقیبم کردی؟!
-تحقیق کردم! کیم تهیونگ، تو کافه ی Full Moon کار میکردی تا خرج های خودت رو بدی، مادرت مرده بخاطر سرطان. پدرت هم دوباره ازدواج کرده و زن جدیدش تورو از خونه پرت کرده بیرون. ۱۷ سالته. بیشتر از این بگم؟...
☆گشنمه میرم ی چیزی بخورم میام پارت بعدی رو میزارمممم :)☆
جونگکوک که داشت میرفت، از دم در روشو برگردوند و با لحن سردی صحبت کرد.
؟:به تو چه! چه کارَشی!
-درست صحبت کن، من.. من..دوستپسرشم.
تهیونگ از حرف مرد جا خورد و اخم کرد.
+ها؟ چرا کصشعر میگ-
وقتی خواست اعتراض کنه، اون مرد دوباره داد زد.
؟:پس بیا تولتو جمع کن که اینطوری شر به پا نکنه! خوبی به این نسل جدید نیومده که..
جونگکوک آهی کشید و چشماش رو توی حدقه چرخوند، اومد داخل داروخونه و دست پسر کوچک تر رو کشید و به جیغ جیغ های پسر توجهی نکرد و اونو با خودش به ماشینش برد. کل داروخونه درموردشون پچ پچ میکرد، ولی جونگکوک کوچیک ترین اهمیتی هم نمیداد.
مینهو در صندلی عقب رو باز کرد، ولی از دیدن اون پسری که همچنان داشت غر میزد و جیغ جیغ میکرد، کنار رئیسش، یکم جا خورد. ابرویی بالا انداخت ولی چیزی نپرسید. جونگکوک، پسر رو هل داد تو ماشین و خودش هم کنارش نشست.
+ولم کننن! میخوام برم! من با توی عوضی بهشتم نمیام.
عصبی داد زد.
-اوه، واقعا؟ تو بهم بدهکاری که از دست اون پیرمرد نجاتت دادم!
مرد نیشخندی زد، نیشخندای مرد، روی مخ پسر بود و عصبی ترش میکرد.
+عه واقعا؟ چه فایده؟ تو زندگیمو نابود کردی! منو از کار بیکار کردی و حالا هم بخاطر اینکه فقط و فقط منو از دست یه پیرمرد بیجون و بیآزار نجاتم دادی؛ داری سرم منت میزاری و میگی بهت بدهکارم، تو به من بدهکاری!
تهیونگ دست به سینه شد، نمیخواست جلوی مرد ضعیف بنظر برسه ولی معلوم بود؛ خب اون فقط یه پسر نوجوون و مظلوم بود..
-خیلی ساده ای...
مرد آهی کشید و سرشو به طرفین تکون داد.
-خب بیا اینطوری حساب کنیم؛ صاحب خونت نزدیک ۱ تا ۲ ساعت دیگه میاد تا از خونت بندازتت بیرون؛ چون ۱ ماهه که هنوز اجاره خونت رو ندادی. پس دیگه هیچ خونه ای نداری که توش زندگی کنی و آواره ی خیابونها میشی، درصورتی که من برای جبران میتونم خیلی راحت، به خونم ببرمت و بزارم پیش من زندگی کنی، نظر مثبتت چیه؟ خونه ی من، یا خیابون های نا امن شهر؟..
تهیونگ با چشمای درشت شده و وحشت زده به مرد زل زد.
+تو..تو از کجا میدونی؟ تعقیبم کردی؟!
-تحقیق کردم! کیم تهیونگ، تو کافه ی Full Moon کار میکردی تا خرج های خودت رو بدی، مادرت مرده بخاطر سرطان. پدرت هم دوباره ازدواج کرده و زن جدیدش تورو از خونه پرت کرده بیرون. ۱۷ سالته. بیشتر از این بگم؟...
☆گشنمه میرم ی چیزی بخورم میام پارت بعدی رو میزارمممم :)☆
۹.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.